دانلود سمینار زمینه ها و نمونه های طنز سیاسی در دهه ۴۰
دانلود سمینار زمینه ها و نمونه های طنز سیاسی در دهه ۴۰
فرمت قابل ویرایش ورد word
تعداد صفحات: ۷۱ صفحه
خلاصه ای از فایل
فصل اول: زمینه سیاسی – اجتماعی
ابتدا در چند سطر، تصویری کلی از وضع ایران در آغاز قرن بیستم ارائه میشود. جامعه ایران در دورهی قاجار، هنوز فاصله زیادی از قرون وسطی نگرفته بود. جمعیت کشور تقریباً ده میلیون نفر بود که بیشتر آنها نیز به صورت عشایری و روستایی زندگی میکردند و شهرنشینی به طور گسترده به معنای امروزی وجود نداشت اگر شهری وجود داشت فاصلهی میان هر شهر با یکدیگر بسیار بود و وسایل ارتباطی جدید آنها را به هم مرتبط نمی کرد. دستگاه دولت کوچک و با استبداد، قدرت خود را پیش می برد هر چند وسیله چندانی جهت تحمیل اوامر خود در اختیار نداشت.
سلسله قاجار گاهی دست به اصلاحات محدود میزد اما هرگز نمی توانست ساختار اداری متبحر و کارایی به وجود بیاورد. هرچند همین اصلاحات کوچک نیز به جهت آشنایی ایرانیان با اروپا و جامعه رو به مدرن آن زمان بود. عدّهای از تحصیل کردگان اروپایی و روشنفکران به جهت آشنایی با فرهنگ اروپایی سعی در تبلیغ و بالابردن سطح دانش جامعهی مدنی ایران از آن وضع فلاکت بار را داشتند. اندیشهها گاه در قالب روزنامه و نشریات به صورت قاچاقی و مخفیانه وارد کشور میشد و به انتقاد از استبداد قاجاری و تبلیغ اندیشهی آزادی و حکومت قانون میپرداختند.
با جلوس فتحعلی شاه بر تخت سلطنت، دورهای از ضعف سیاسی، اقتصادی و سیاسی کشور آغاز گردید. بخش از خاک کشور به وسیلهی عهدنامه های که با انگلیس، روسیه و فرانسه بسته شد از دست رفت، وام های بسیاری به قدرت های بیگانه واگذار شد که همگی به نوعی موجی از نارضایتی مردم، روحانیون، بازرگانان و…را ایجاد کرد. معترضان به اعتراض خود ادامه دادند تا اینکه در دورهی مظفرالدین شاه، فشارهای مردمی و اعتراضهای آنها، شاه را در قبال امضای فرمان مشروطیت تسلیم کردند.[۱]هرچند جنبش مشروطیت تغییرات اساسی در روند ساختارهای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی را مژده میداد اما شکست در آن، موجی از بینظمی را ایجاد کرد و این امر سبب گرایش مردم ناراضی و ناکام از وضعیت کنونی خویش به رضاخان به عنوان فرشتهی نجات بود که جامعه رو به اضمحلال را بهبود خواهد بخشید.[۲]
ضعف و سستی دولتهای قانونی و نقایص درونی مجلس، به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ش.منجر شد و رضاخان میرپنج از صندلی سربازخانه به تخت سلطنت و کشور داری کشیده شد. بعد از چهار سال رضاخان تبدیل به رضاشاه شد و تلاش بسیار در ادارهی کشور نمود وی در ابتدای امر، چارچوب قانونی و تشریفات حکومت پارلمانی را از بین نبرد ولی شیوهی حکومتی وی با سلطنت استبدادی دورهی قاجار تفاوت چندانی نداشت. هر چند در دورهی وی بنیان های لازم برای ایجاد دولتی توانا فراهم آمد و قدمهای موثری به سوی تجدد برداشته شد.
مثلاً نهادهای آموزشی غیرمذهبی و شهرنشینی گسترش یافت، ارتش و شهربانی تاسیس شد، کارخانه های صنعتی احداث و پایه های اقتصادی-فرهنگیِ ناسیونالیسم ایرانی استحکام یافت اما همین پیشرفت های نسبی در ازای جلوگیری از رشد و بلوغ سیاسی و سرکوبی کلیهی آرمانهای دموکراتیک صورت گرفت. «رضاشاه تصور میکرد که نوسازی کشور فقط از طریق تدابیر مستبدانه و سرکوبی نهادهایی میسر میگردد که نمایندگی مردم را به عهده دارند. محدود بودن شالودههای اجتماعی-اقتصادی دولت، مجاز نبودن تشکیل حزبهای سیاسی معتبر و توسل به زور در ادارهی امور کشور سرانجام زیانهای خود را آشکار ساخت.رضاشاه ساختار اداری معتبری ایجاد نکرد و تا جایی که توانست بسیاری از سیاستمداران را که صفت نوکرمابآنه نداشتند را حذف و نابود کرد. بنابراین تعارض بین دگرگونی های اجتماعی- اقتصادی و نظم سیاسی مستبدانه روز به روز آشکارتر شد.»[۳]
فهرست
فصل اول: زمینه سیاسی – اجتماعی
فصل دوم: طنز سیاسی در دورهی پهلوی
فصل سوم: نمونه های برجسته طنزسیاسی دردهه۴۰
۱٫غلامحسین ساعدی
ابوالقاسم حالت
۳٫بهرام صادقی
جواد مجابی
فصل چهارم: طنزوفکاهی درنشریات
هفته نامهی فکاهی توفیق
مجله تهران مصور
مجله کاریکاتور
روزنامههای سراسری(آیندگان)
فصل پنجم: سنخ شناسی
دیدگاه ها